یادداشت | مدیریت به سبک سریال «بچه مهندس»
به گزارش سرویس فرهنگی اجتماعی خبرگزاری رسا، خانمی حدوداً چهلساله با قدی متوسط، لاغراندام و ترکهای و صورتی استخوانی و کشیده و کم لبخند یا بهتر است بگوییم بی لبخند، با صدایی رسا و لحنی آمرانه و خلاصه ترکیبی از نامادری سفیدبرفی و بازرس ژاور بینوایان در نقش مدیر پرورشگاهی که او آن را بسیار پایینتر از شأن خود میداند و برای دانش و تجربه خود مدیریت مجموعهای بزرگتر و عالیتر را انتظار میکشد: «خانم جاهد» با بازی زیبای خانم «بهناز جعفری» در سریال بچه مهندس که این شبها با فاصلهای پس از افطار از شبکهی دو سیما پخش میشود و من و دختر نوجوانم از مشتریهای پر و پا قرص آن هستیم.
این سریال درامی اجتماعی و پر از خاطره است که داستان آن از دههی ۶۰ آغاز میشود و تا سالهای آتی در دههی ۹۰ ادامه پیدا میکند. داستان زندگی پسری که در پرورشگاهی رها میشود و ویژگیهای شخصیتی و از همه مهمتر کنجکاوی و اشتیاق بیپایان او به ساختن و دستکاری وسایل و اشیاء هر بار حادثهای را رقم میزند که این مدیر سختگیر و انعطافناپذیر و عصبی را به چالش میکشد و معمولاً ماجرا به حبس شدن جواد (بچه مهندس) در انباری تاریک و ترسناک پرورشگاه میانجامد.
اقتدارطلبیها و سختگیریها و تنبیههای خانم جاهد فقط شامل حال جواد و دیگر بچههای پرورشگاه نمیشود بلکه او بهراحتی سر هرکدام از کارکنان بخواهد داد میکشد و در صورت لزوم با کسر کردن از حقوقش او را تنبیه میکند؛ برای او هم فرقی هم نمیکند طرف مقابل مرد باشد یا زن، از او بزرگتر باشد یا کوچکتر، پیر باشد یا جوان، کارمندش باشد یا اربابرجوع.
در این نوشتار بنا دارم که سبک مدیریت و رهبری(۱) او و مدیران واقعی فراوانی در سازمانهای کشور عزیزمان را که سبکی مشابه او دارند را تحلیل و توصیف کنم و برای این پرسشی، پاسخ بیابم که چرا این مدیر و موارد مشابه با اینکه زن هستند از چنین سبکی در مدیریت خود استفاده میکنند؛ درحالیکه با توجه به هویت زنانهی آنها انتظار میرود سبکی متفاوت را در پیش گیرند.
در پرسشنامهی استاندارد «بم» (Bem، 1974) که ابزاری برای سنجش میزان زنانگی یا مردانگی (نقش جنسیتی) در یک شخص است، دارای ۶۰ آیتم وجود دارد که بخشی از آن آیتمها مربوط به هویت زنانه است که برخی از آنها به شرح زیر هستند:
- برخورد مهربانانه با دیگران در محیط کار
- بشاش و خوشرو بودن در محیط کار
- ساده و بیآلایش بودن
- دلسوز و غمخوار بودن
- استفاده نکردن از زبان تند و خشن
- حساس بودن به نیازهای دیگران
- اعتماد کردن به دیگران
- وفادار بودن
- آرام صحبت کردن در محیط کار
- محبت کردن به دیگران
- احساس همدردی با دیگران در صورت به وجود آمدن مشکل
- شرم و حیا ورزیدن
- برقراری رابطهی دوستانه با دیگران قبل از بیان تصمیم
دو سبک مدیریت
در تعریف رهبری گفتهاند که عبارت است از توانایی اعمال نفوذ بر گروه و سوق دادن آن به سوی هدفهای موردنظر. بهبیاندیگر رهبر کسی است که در دیگران نفوذ میکند و آنها را برمیانگیزد و وامیدارد که با جدیت در دستیابی به اهداف سازمانی تلاش کنند. هر رهبری برای موفقیت در کار خود باید دو موضوع را جدی بگیرد: وظیفه و رابطه. بسته به اینکه هر رهبر بر کدامیک از این دو بیشتر تأکید دارد و بر اساس آن تصمیم میگیرد و عمل میکند، سبکهای رهبری به دو دستهی کلی وظیفهمدار و رابطهمدار تقسیم شدهاند؛ رهبر وظیفهمدار استبدادی عمل میکند و تمام تصمیمات را بهتنهایی میگیرد و رهبر رابطهمدار با دیگران مشورت میکند و مشارکتی عمل میکند.
ویژگیهای سبک مدیریت استبدادی
مدیر و رهبر مستبد معتقد است افراد زیردست او تنبل هستند و مسئولیتپذیر نیستند؛ او با لحن آمرانه به آنها دستور میدهد و آنها را مجبور به انجام دادن کارها میکند. او به اظهارنظرهای زیردستان خود بیاعتناست و انتظار دارد که تصمیمات او را دیگران در هر شرایطی بپذیرند. او برای تأثیرگذاری بر همکاران و زیردستان خود از تاکتیکهای سخت (در مقابل تاکتیکهای منطقی و تاکتیکهای نرم) استفاده میکند؛ تاکتیکهایی از قبیل ادعای اختیار/ حق، تقاضا، تهدید و تذکرهای مداوم.
تاکتیک ادعای اختیار/ حق: رهبر مستبد ادعا میکند که او اختیار یا حق گرفتن فلان تصمیم را دارد و دیگران باید اطاعت کنند؛
تاکتیک تقاضا: در این شیوه او از زیردستان خود میخواهد که تصمیم او را بپذیرند؛
تاکتیک تهدید: وی زیردستان خود را تهدید به از دست دادن مزایا یا دریافت تنبیه میکند؛
تاکتیک تذکرهای مداوم: او دائماً دستورات و تصمیمها و اختیارات خود را به زیردستان گوشزد میکند.
ویژگیهای سبک مدیریت مشارکتی
مدیر و رهبر مشارکت پذیر به همراهی و شرکت کردن زیردستان در کارها معتقد است، او باور دارد که افرادش مسئولیتپذیر هستند و اگر به آنها مسئولیت داده شود، انگیزه پیدا میکنند، او به کارایی تصمیمات جمعی و گروهی اعتقاد دارد؛ از این رو نظرها و پیشنهادهای دیگران را مهم میشمارد. او برای تأثیرگذاری بر همکاران و زیردستان خود از تاکتیکهای منطقی و تاکتیکهای نرم (در مقابل تاکتیکهای سخت) استفاده میکند؛ تاکتیکهایی از قبیل استدلال منطقی، مصداق واقعی، احساس نگرش مطلوب، توسل به وفاداری، توسل به دوستی.
تاکتیک استدلال منطقی: او برای تشویق کارمندان خود به پذیرفتن یک تصمیم، استدلال منطقی ارائه میدهد؛
تاکتیک مصداق واقعی: او مصداق و نمونهای واقعی به زیردستان خود نشان میدهد تا آنها را متقاعد کند که تصمیمی را بپذیرند؛
تاکتیک احساس نگرش مطلوب: مدیر تلاش میکند تا زیردستان خود را عادت دهد که پیش از آنکه تصمیم را به آنها بگوید، دربارهی او نگرش مطلوب و مثبتی داشته باشند؛
تاکتیک توسل به وفاداری: او پیش از اینکه تصمیمی را به زیردستان خود اطلاع دهد، حس وفاداری آنها را نسبت به خود برمیانگیزد.
تاکتیک توسل به دوستی: او به احساس محبت و دوستی بین خود و زیردستانش متوسل میشود تا تصمیمی را به اطلاع آنها برساند.
هویت زنانه و سبکهای مدیریتی
دربارهی سبک رهبری زنان و مردان پژوهشهایی انجام شده است. بخشی از این پژوهشها ناظر به این پرسش است که آیا بین جنسیت و هویت جنسیتی و در پیش گرفتن یکی از سبکهای استبدادی یا مشارکتی رابطه وجود دارد یا خیر. به عبارت دیگر آیا هویت مردانه در مردان و هویت زنانه در زنان در انتخاب سبک رهبری مؤثر است؟ یکی از نتایج پژوهشها در زمینهی جنسیت و رهبری این است که زنان بیشتر به شیوهی رهبری مشارکتی توجه میکنند؛ درحالیکه مردان بیشتر طرفدار شیوهی استبدادی هستند؛ بدین معنا که زنان مشارکت اعضا را تشویق و تقویت میکنند، قدرت و اطلاعاتی را که دارند با دیگران به اشتراک میگذارند و میکوشند تا زیردستان خود را تقویت کنند که برای رهبری شخص خود ارزش قائل شوند. آنها ترجیح میدهند که در مقام مدیریت سازمان و رهبری به ویژگیهای خود از نظر تخصص تکیه و برای برقرار کردن تماس با دیگران از مهارتهای انسانی استفاده کنند؛ درحالیکه مردان بیشتر میکوشند تا شیوهای از رهبری را به کار بگیرند که حالت دستوردهی، فرمان دهی و کنترل دارد. آنها همواره به اختیارات رسمی و قدرت سازمانی خود تکیه میکنند.
سبک مدیریتی «خانم جاهد»
خوانندهی عزیزی که این نوشته را از آغاز تا اینجا دنبال کرده و سریال «بچه مهندس» را نیز تماشا کرده است، دیگر تاکنون دریافته است که سبک مدیریتی مدیر این پرورشگاه، استبدادی با تمام مشخصههای آن است؛ تا جایی که اگر قرار باشد این سبک را در کارگاهی به صورت چندرسانهای آموزش دهند، بهترین کار نشان دادن سکانسهایی از این سریال است که در آنها خانم جاهد نقشآفرینی میکند. حال پرسش اساسی این است که چرا؟ اگر مردی اینچنین سبکی را برای مدیریت و رهبری مجموعهی خود انتخاب کند، هر چند چندان مطلوب نیست، چندان هم تعجب نمیکنیم؛ ولی انتخاب چنین سبکی توسط یک خانم به معنای برگزیدن سبکی ناسازگار با هویت زنانهی اوست و نمیتواند بیسبب باشد.
در خود سریال در یک جا اشاره به مشکلات گذشتهی این مدیر شده است؛ بدین صورت که سرایدار پرورشگاه که در واقع برادر این خانم است می گوید که وی «این اخلاق تندش را از پدرش به ارث برده است». این شیوهی تعامل مدیر با کارکنان را از زوایای متعددی از جمله از منظر روانشناختی و روانکاوی میتوان تحلیل کرد؛ اما در اینجا بنا دارم که از زاویهی مدیریتی به آن نگاه و آن را تحلیل کنم.
از دیدگاه تاریخی زنان همواره در سازمانها در پستهایی قرار گرفتهاند که ناگزیر بودهاند کارهایی تکراری انجام دهند و پستهایی در سطوح پایین را در اختیار داشته باشند. اغلب آنها در مسئولیتهای ستادی و بهعنوان دستیار مدیران صفی انجام وظیفه کردهاند و بهندرت مسئولیتهای مدیران صفی را بر عهده داشتهاند؛ به همین دلیل معمولاً در تصمیمگیریهای سازمانی نیز دخالت و نفوذ چندانی نداشتهاند.
هر چند هویت زنانه مستلزم ویژگیهایی است (که گفته شد) و با توجه به این ویژگیها انتظار میرود که زنان وقتی در پستهای مدیریتی میانی و بالا قرار گرفتند از سبک رهبری مشارکتی استفاده کنند و در موارد بسیاری نیز این اتفاق رخ میدهد؛ اما بر اساس پژوهشهایی (برای مثال رابینز ۱۳۸۶ و آکر 1989) مشخص شده است که اگر برخی از زنان هنگامی که پستهایی را در سازمان به دست آورند که معمولاً به مردان تعلق داشته است، از بسیاری از ویژگیهای مربوط به هویت زنانهی خود دست برمیدارند و بیشتر به شیوهی مردان در مدیریت یعنی مدیریت استبدادی روی میآورند.
نکتهی آخر اینکه با این تحلیل میتوان تا حدودی چرایی رفتارهای پرخاشگرانهی بهشدت مردانهی برخی از خانمهای راننده در شهر را نیز فهم کرد./۸۴۱/ی۷۰۲/س
محمدرضا آتشین صدف، نویسنده و پژوهشگر حوزوی
پی نوشت
(۱) نویسنده واقف است که دو دانشواژهی «مدیریت» و «رهبری» در متون فنی و تخصصی معنا و تعریف متفاوتی دارند؛ اما در این نوشتار به دلایلی این دو مترادف به کار رفتهاند.
(۲) برای دیدن مستندات پژوهشی این یادداشت و نیز مطالعهی تفصیلیتر به مقالهی زیر مراجعه شود: سبک مدیریت در سازمانها و حضور زنان در پستهای مدیریتی با تأکید بر رابطهی هویت زنانه و تاکتیکهای ارتباطی، مرتضی مرادی، فصلنامه مطالعات اجتماعی- روانشناختی زنان، دورهی 13، شماره 2، تابستان 1394، صفحه 141-170.